درشهرعشق قدم میزدم،گذرم افتاد به قبرستان عاشقان...
خیلی تعجب کردم! تاچشم کارمی کرد قبر بود...!
پیش خودم گفتم یعنی این قدرقلب شکسته وجودداره؟یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بود!!
جلورفتم،برگهای روی قبر را کنارزدم که براش دعاکنم...
وای!!
چی میدیدم!! باورم نمیشه!!
اون قلبه همون کسیه که چندساله پیش دله منو شکسته بود!!!
آره...
ای کاش که عاشق ز معشوق طلب جان میکرد
تا هر بی سر و پایی نشود یار کسی!!!