چند دقیقه مرا دوست خواهی داشت؟
دلتنگ بودنت با کاهش ابر می کاهد
دل شوره ات موقتی است
وقوع حادثه شیرین یا که تلخ
پایان ناگزیزی است
در انتظار تلخ برای دست یافتن
به شاخه ای لخت می مانی
سرمای همیشگی
کالبد برگهای ترا محو کرده است
شکفتن در غروب را
هیچ غنچه ائی باور نمیکند!!
هیچ کلبه ائی با شاخه های یخ زده
به تفکر گرما نرفته است!
حریص دستهای تو بودم
.باور تمام احساس مرا بارور می ساخت
اما اکنون در انتهای خویش ...
عشق را باور نمی کنم