امروز که در تنهایی خود می سوزم
خواهان دستگیری از سوی توام
امروز که در غم و اندوه غوطه ور شده ام
چشم براه و امید یاری از سوی تو دارم
لحظات زندگی برایم سنگین و سخت گشته
وجود تو شاید آرامشی بر این افکار درهم پیچیده ام باشد
شاید دیدار امروز تو برایت مهم نباشد اما برای من نه
شاید فردایی نداشته باشیم تا دوباره چهره به چهره شویم
فردا را برای گریز از دیدار بر زبان نیاور
چون فرداها بسیار است
اما عمر ما کم و محدود
شاید فردایی برایمان نباشد
به قول دوستان که گویند
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
گرنه بر سنگ مزارش آب ریختن چه سود
سلام به دوست عزیزم عطیه جان امیدوارم همیشه شاد وسر زنده باشی عزیزم
با اجازه شما رو با نام سوگند عشق لینک کردم
منم خواستی با نام با یک نگاه عاشقم شو لینک کن
مرسی عزیزم
بازم بهت سر میزنم
نمیگم خداحافظ میگم به امید دیدار