زندگی بازی لغات نیست اما چیدمان جادوئی پازل حروف درون است ....
منم همون دختر دل شکسته
که صد تا غم راه گلوشو بسته
منم همون مسافر غریبه
که از سفر شده تنها و خسته
منم همون چشم انتظار بارون
که زیر ابر به انتظار نشسته
منم همون سر به هوای حیرون
که می کنه ابرا رو دسته دسته
اما کسی با دل عاشق اون
عهد و قرار عاشقی نبسته
ادامه...
خدایا جرم من چیست ؟؟؟ خدایا یاورم کیست ؟؟؟ به قرآنت قسم این زندگی نیست شِکوهً خود به که گویم ؟ من توسل به که جویم ؟ جز رهت راه که پویم ؟ دعایم بی ثمر شد نگاهم بی اثر شد سَنا بی نور و آمالم سَمر شد این همه بحران و بدختی چرا ؟ این همه سختی چرا ؟ نا خوشی در اوج خوشبختی چرا ؟ امتحانم در پریشانی مکن بیش از این آلوده و خوارم مکن زجر کُش در کورهً داغم مکن خدایا تو ضَمینم باش مکن طردم ، رفیقم باش کنارم باش و یارم باش
رادینا
سهشنبه 28 آبانماه سال 1387 ساعت 11:24 ق.ظ