بدان
که خدای خانه ای در درون مومن آفریده که قلب نامیده می شود و نسیمی از
کرمش برانگیخته تا آن خانه را از شرک و شک ونفاق و شکاف پاکیزه سازد. سپس
ابری از فضلش فرستاده تا بر آن خانه ببارد و در آن انواع گیاهان از قبیل
یقین و توکل و اخلاص و خوف و رجاء و محبت برویاند، سپس در بالای آن خانه
تختی از توحید نهاده و برآن تخت فرشی از رضا گسترده و در پیش روی آن خانه
نهال معرفت نشانده که ریشه اش در قلب مومن و شاخه هایش در آسمان و زیرعرش
است. در راست و چپ آن تخت پشتی هایی از شریعت نهاده و دری از بوستان رحمت
برآن گشاده و در آن انواع ریاحین تسبیح و ستایش و بزرگداشت و یادکرد خدا
کاشته. و آبی از دریای هدایت در جویبار فضل برای آبیاری آن روییدنی ها
روان ساخته. و بر درگاه بلند قندیل های فضل آویخته و در آن روغن پالودگی
ریخته و چراغش را به روشنایی تقوا افروخته، سپس در فراز کرده تا تباهی و
تبهکاران راه نیابند و کلیدش را برداشته و نگهداشته و هیچ آفریده ای-نه
جبرئیل نه میکائیل نه اسرافیل- را بر آن محرم نداشته و فرموده است: این گنجینه ی من است در زمین و نظرگاه من است و جایگاه توحید من ومنم ساکن آن.
چه نیکو ساکنی و چه نیکو مسکنی!