سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

دلتنگی

سلام 

دلتنگی هایم بوی نا گرفته  

و شادیهایم درون باغچه همسایه جوانه میزند 

گاه شور و شیداییم را دیروز به جای پول سیاه به پسرک گدا  دادم 

و دستم در انتظار گرفتن جرعه ای از آرامش چشمانش در  میان همهمه بازار گم شد 

ساعت روی دیوار با عقربه هایش لج بازی میکند و محبوسشان کرده گویا زمان صفر شده 

«باید برم» واژه کهنه ایست : «من رفته ام» اما نمیدانم کجا......... 

 

تو رو خدا بس کن

سلام 

 

ببین : 

 

من شدم مثل یه ماهی که باید تو آب باشه و هست 

 اما تمام فضای شنا کردنش یه کیسه فریزره که نصفه آب شده 

تو رو خدا بس کن .... در این کیسه رو باز کن ... بزار هوا بیاد ... دارم خفه میشم 

 

مترسک

 

سلام نمیکنم

عصبانیم

دلم میخواد داد بزنم

نمی دونم چرا اما دلم میخواد داد بزنم

با صدای بلند انقدر بلند که گوش همه مردم دیا رو کر کنه

به کسی هم ربطی نداره .... مگه اونموقع که مثل بز اخفش هستم تو میای ببینی چمه که حالا به صدای دادم اعتراض میکنی؟؟؟

میدونم بازم نمیتونم .نمیتونم داد بزنم.نمیتونم ببینم.نمیتونم بشنوم.انگار مومیاییم کردن

انگار از زسر یه خلوار خاک دارم نفس میکشم . نفسم گرفته. هوا با ریه هام قهره .................... 

 

 

 

 

 

تا حالا شده احساس کنی مثل یه مترسک فقط دوتا چوب و یه لباس پاره ای؟

پوچی و بی ارزش

احساس تنهایی خفت کنه؟

گنجیشکای لعنتی ...

چقدر دلم میخواد لهشون کنم  اونا هم تا توی این مزرعه چیزی برای خوردن پیدا میکنن میان به مجیزه گویی و بعدش که خوردن و سیر شدن ... تو میمونی و تنهایی ................

لعنت به هر چی گنجیشکه ....................................................

ایگاش این مزرعه آتیش بگیره

ایکاش مترسکش بسوزه ..... شاید روحش ازاد بشه 

 

لعنت به من

 

 

 

گریه کن
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه
گریه کن گریه غروره
مرحم این راه دوره
سر بده آواز حق حق
خالی کن دلی که تنگه
گریه کن گریه قشنگه
گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه
گریه کن گریه قشنگه

بزار پروانه احساس
دلتو بغل بگیره
بغض کهنه رو رها کن
تا دلت نفس بگیره
نکنه تنها بمونی
دل به غصه ها بدوزی
تو بشی مثل ستاره
تو دل شبا بسوزی
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه

گریه کن
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه
گریه کن گریه غروره
مرحم این راه دوره
سر بده آواز حق حق
خالی کن دلی که تنگه
گریه کن گریه قشنگه
گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه
گریه کن گریه قشنگه

... قشنگه
... قشنگه

گوش کن

لعنت به من که باورت کردم

لعنت به من که باورت کردم

لعنت به من که فکر کردم جزامی هم میتونه تنها نباشه

نگاه آخر

کاشکی توو نگاه آخر عشقو توو چشام میدیدی

تو چه کردی با دل من عشقمو انگار ندیدی

قلب تو انگاری نشنید التماس اون چشامو

تو چه کردی با دل من ندیدی غم نگامو

به دلم موند یه بار یه روزی یه جایی بگی میخوامت

بگی فقط واسه من عزیزی و بس چشام یه نامت

خوش آمدین

تو زندگیت اشتباه نکن



اگر اشتباه کردی اعتراف نکن


اگر اعتراف کردی التماس نکن


اگر التماس کردی زندگی نکن





با عرض سلام و خیر مقدم....خیلی خیلی خوشحالم کردین

به وبلاگ خودتون خوش آمدین




چشم من از عشق تو بارونی و غمگینه

وقتی از غربت ایام دلم می گیره

مرغ امید من از شدت غم می میره


هنوز قطره های باران را معنی نکرده ام

هنوز بر خیسی برگهای باران زده دست نوازش نکشیده ام

هنوز ابر را ترجمه نکرده ام

اما خیسی گونه های بارانی مرا

برگهای خیس باغ باران زده دل را

ابر غم کشیده عاطفه را

نوازشی باید

نه بدستهای سرکش غم

که بدست تو

کسی باران درونم را هجی نکرد

و من هنوز

هنوز در انتظارم باران زده

ابری غمناک

هنوز..... آه ...!!!!

 باران

 

 

 


نظر یادتون نره ه ه ه ه ه ه ه ه