شکایت هجران بر من مکنید
که من سالهاست رفته ام
و مسافری بودم و نمیدانستم
کاش شعر چشمانت مرا مست نمیکرد
که اینگونه شتابان بمیرم حقیقتی در سرم بود
اما نیستم تا بگویم رازم را با تو
کجا میروی ای باد گران که چنین سنگین میروی برده ای
از من نگاه اما نمیدانستی
ناز نگاهش از من پر رنگ تر جلوه کرد
(متین)
سلام سوگند.خیلی قشنگ بود.لذت بردم.تصاویری هم که انتخاب می کنی خیلی زیبا هستند.
بازم من قلبم گرفت از بس قشنگ بود