سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

بازم سکوت

ترا با غیر می بینم٬ صدایم در نمی آید


دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید


      نشستم٬ باده خوردم٬ خون گریستم٬ کنجی افتادم


تحمل می رود٬ اما شب ِ غم سر نمی آید


     توانم وصف مرگ جور و صد دشوارتر ز آن٬ لیک


       چه گویم جور هجرت٬ چون به گفتن در نمی آید


چه سود از شرح این دیوانگیها٬ بیقراریها؟

 

                تو مه بیمهری و حرف منت باور نمی آید

 

 

بی تو هیچ رودی به فکر دریا شدن نیست

 

بی تو حتی ماه هم در شبهای تنهایی ام

 

رغبت نمی کند سری به من بزند

.

بی تو تمام پرستوهای عاشق بی آشیان می شوند

.

بی تو هوای چشمانم همیشه بارانی است



http://i29.tinypic.com/6t205l.jpg

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد