چرا...بر قلب گل غم می نشیند؟
چرا ...پروانه از عشق می سوزد؟
چرا ...همیشه در فکر بارانیم ؟
چرا ...احساس در دل مردم خشکیده است ؟
چرا ...شکستن بی صداست ؟
چرا...عاشقها به عشق نمیرسند؟
چرا... لاله و شقایقها رنگ خونند؟
چرا ...عاشق همیشه گریان است؟
چرا ...قناری در قفس میخواند ؟
چرا ...جغدها روزنمی بینندوشب گریا نند؟
چرا...کبوترها روی دیوارند؟
چرا ...پرندگان هم میمیرند ؟
چرا ...دردها بغض می شوند؟
چرا ...دلها همیشه بهونه میگیرند؟
چرا...تنهایی داوی درد بی درمان است؟
چرا... گل زندانی گلدان است ؟
چرا ..غروب همیشه دلگیر است ؟
چرا ...شعر رود همیشه رفتن است ؟
چرا ...نا له باد همیشه زوزه است ؟
چرا...ابرها با ما یکرنگ نیستند؟
چرا... کوهها همیشه صبورند؟
چرا...کویر همیشه خشک وخاردارست؟
چرا... دریا گاهی وحشیست؟
چرا ...روح سا حل خط خطیست ؟
چرا ...سر سفره هفت سین ماهی توی تنگ است ؟
چرا ...مسا فر همیشه تنهاست ؟
چرا ...نگاه همیشه گمراه است؟
چرا ...کلاغ همیشه دزداست ؟
چرا ...پرستو همیشه خانه بدوش است ؟
چرا....سرنوشت همیشه تلخ است؟
چرا ...تقدیر اینگونه بی رحم است ؟
چرا ...امید بی رنگ است؟
چرا...همیشه دعا بی جواب است ؟
چرا...خدا بی خیال است؟
چرا ... چرا...