سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

میدونی چی شده؟!؟!؟!؟!

زمانم داره کش میاد
میدونی چیه؟

تو یه تکیه گاهی... من یه کشم... یه سرم تو دست تو  ِ
میدونی داری باهام چیکار میکنی؟
میدونی داره چه اتفاقی میافته؟
خوب برات میگم... گوش کن... فقط یه بار گوش کن و خسته نشو، عصبانی نشو :

من یه کشم که تو دستات اسیرم ... اگرم اسیر نباشم میمیرم.... فک کن این کشه یه روز خیلی محکم بود اننقدر محکم که تو برای قوی کردن عضلاتت ازش استفاده میکردی... یه سرشو گرفتی تو این دستت و یه سرشو تو اون دستت... بکش... بکشش. بکششششششش
خیلی زمان احتیاج نداشت... کشه دید اسیرت شده، اسیر عضلاتت شده، اسیر قدرتت شده... خواست کمکت کنه که تو قویتر باشی... یه کمی شل شد... تو چیکار کردی... کشیدی ... محکمتر کشیدی .... محکمتر و محکمتر کشیدی
کشه دردش میومد اما از اینهمه قدرت تو لذت میبرد... حالا انقدر بهت عادت کرده بود که خودش گاهی بهت تلنگری میزد که یادت نره میتونی تمام عصبانیت و غصه دنیا رو رو سرش خالی کنی
خیلی طول نکشید که کشه طلی انقدر انعطاف پذیر شد که دیگه دلتو زد... حس کردی دیگه به قدرت عضلاتت کمک نمیکنه... تقصیر کشه نبود... جنسشم بد نبود... شل و هرز هم نبود... گناهش این بود که عاشق دستات شده بود... قصیه کیسه چایی و استکانو یه روز که تو با خودخواهی بعد از مدتها رفتی سراغش برات تعریف کرد... تو فهمیدی
کش دیگه کش نبود ... موم بود تو دستات ... یه روز محکم یه روز نرم ... یه روز یه دست و کشدار یه روزکوتاه و بریده بریده ... آخه عاشق شده بود .... بدبختی وقتی شروع شد که تو فهمیدی... از اون روز کشه شد بازیچت.

امروز حال داری ...میکشی .... امروز حال نداری ... پرت میکنی یه گوشه .... دیگه بازوهات انقدر قوی شده که برای کشی که یه روز میخواست فقط کمکش کنه عرض اندام میکنه... دیگه قبولش نداره

میدونی چی شده؟

هنوزم سر کش تو دستته... هنوزم کشه عاشقته...اما تو دیگه مثل اول به دیده محبت و دوستی به کشه نگاه نمیکنی... حالا دیگه انقدر اینکشه فرسوده شده که بعضی از تارهاش از گوش و کنار در رفته... به قول دیگران نخ نما شده ... هرز شده ... جنسش بد نبود ... به خدا هرز نبود ... نخ نما نبود ... عاشق بود

میدونی چی شده؟

هنوزم سر کشه تو دستته ... تو دستت نمیمونه ... مثل زنجیر تو دست یه جاهل ... نه دور از جون ... نمیخوام بهت توهین کنم ... بزار بقیشو بگم تا بفهمی .... زنجیرو میندازه ... میکوبه اینور و اونور ... می افته تو جوب ...بر میداره ... باهاش دیگرونو میزنه ... دونه های زنجیر رو که ارن باز میشن با دندون و انبر دست دوباره میبنده ... اما زنجیر از دستش نمیفته ... شایدیه تعلق خاطری بهش داره اما ..... نمیدونه این زنجیره هم با اینکه اینهمه دوسش داره اما خیلی وقتا هم دلش به درد میاد وهیچ وقت صداش در نمییاد

میدونی تا کی؟
هنوزم سر کشه تو دستته ... اما دیگه تو نیستی که کشه رو میکشی... حالا دیگه به کشه وزنه آویزون شده... وزنه ای از جنس خاطره ، عشق ، غم غربت و تنهایی و .... مثل این میمونه که تو سرکشو بگیری تو دستت بعد به اون سرش وزنه آویزون کنی.... بعد تو روزای پراکنده و متناوب به این وزنه اضافه کنی... امروز وزنه خاطره... فردا وزنه دوری....دیروز غم غربت ... سه روز دیگه تنهایی... 4 ماهه دیگه ذوق اومدنت و بازی کرد با این کشه.... این کش به وزنه وزنه، هر روز کش میاد  ... وقتی وزنه سنگسنتر میشه بیشتر و بیشتر و بیشتر کش میاد....میخواد نیاد
میخواد مثل روزای اول باشه ... محکم باشه ... مثل اول بشه بلکه بازم برای تو مایه سنجش قدرت عضلاتت باشه اما نمیتونه وزنه ها خیلی سنگینن... پا به پای وزنه ها کش میاد مبادا دلت بشکنه ... مبادا برنجی ... مبادا نتونه وزنه ها رو تاب بیاره و تو به خاطر اینهمه ضعف رهاش کنی .... داره کش میاد ... کشه کش میاد ... زمان کش میاد ... خاطره کش میاد ... عشق کش میاد ...تا کی؟ ... تا وقتی که مثل یه آدامس جویده شده و فاسد دونه دونه تارو پودش از هم جدا بشه و از بین بره
کشه تا اون روز صبر میکنه اما خداجون چی میشه؟ از عظمتت کم نمیشه... از بزرگیت کم نمیشه... از خزونه غیبت کم نمیشه... اگر تو بخوای میشه ... اراده کنی برات یه آنه... اراده کنی هیچ کس نمیتونه جلوی تو بایسته
فقط اراده کنی و بخوای که کش بشه همون کش اولی و دمخور عضلاتی که حالا قدرتشونو برای حمایت کشه بکار میبره




پ. ن :
خدایا خیلی دلم گرفته
خدایا من به هیچ چیز جز قدرت اراده تو ایمان ندارم
خدایا من هیچ چیز جز قدرت اراده تو نمیخوام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد