وقتی رفتی همه چی رفت
حتی لبخند گل یاس
توی سینه بی تپش شد
اونهمه قلب پر احساس
نه لبت به خنده وا شد
نه وداعی کردی با من
دردو نفرین بر سفر باد
سفر همیشه رفتن
در قفای رفتن تو
همه پلها شکستن
به عذای رفتن تو همه به گریه نشستن
تو کجایی که ببینی چه دلهایی با تو هستن
میدونم تو قطره نیستی که بری گم بشی در رود
برای روح بزرگت مرگ تو تولدی بود
نه با این رفتن تو رفتی
نه با این مردن تو مردی
تو صدای جاودانه به جماعتی سپردی
سلام
مرسی که به من لطف دارید
وبلاگتونو دیدم وبلاگ خوبیه اما جای کار بیشتری هم داره
فعلا