آن زمان که بیهوده انتظار دیدنت و حسرت نگاه پرعشوه ات را دارم غبار اندوه نیامدنت
بر چهره ی زردم می نشیند.
آن زمان که به شوق شنیدن صدایت شعر عشق را در گوش(خدا)زمرمه می کنم
،آن زمان که دل شیشه ایم را از جام شراب تو،معشوق،
پر می کنم،آن زمان که ایمانم را به خاطرت به دست بیرحم دریا می دهم ،
آن زمان که پروانه ی وجودم به دنبال شمع پرفروغ چشمانت به هر سو پر می زند
،آن زمان که هیچ فال ی حرف دل خسته ام را برایت نمی گوید
،آن زمان که با شبنم چشمانم خاک قدومت را می روبم و آن زمان که ....
به من بگو صدف قلبت محافظ کدامین مروارید دیگر است؟
به سوی کدام قبله به نماز ایستاده ای و دستانت سوی کدامین فلک
به دعا برخاسته؟
شاید عمق نگاهت را نیافته ام .
سلامم راچه زیبا با سکوت و کوچ پاسخ گفتی....
با سلام
من سید پوریا نجفی هستم
دانش آموز سال سوم رشته گرافیک
مرسده خانم
اگه بتونید یه شعر زیبا درباره ی امام زمان برام بگید
میتونم اون را بخونم من دوست پدرام هستم
خواهش میکنم یا در وب لاگ من ان را ذخیره کنید یا در ایمیل
با تشکر