سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

سوگند عشق

به نام آنکه اگر حکم کند همه ی ما محکومیم

مست و هوشیار

درگـذرگاه جهان ﮐس را مجال کارنیست
ساقیا ساغرشکن اینجادگرخمارنیست

شب اگر تاریک و دزدان شهر غارت می کنند
پاسبانان را چه غم اینجا کسی هشیار نیست!

بیگمان مستانه هشیارند و هشیارانه مست
والح و شیدا و مجنون را چنین رفتار نیست

گرچه بر کردار خود هر روز رنگی میزنیم
لیک این باید بدانست هیچ گلی بی خار نیست

هر که را بینی در این شهر ساز خود را میزند
آن یکی ماهور و آن شور و ولی هنجار نیست

عشق درد است و کسی اینجا از آن رنجی نبرد
شاد باید بود٬ اینجا هیچ ﮐس بیمار نیست

خلوت من هر زمان آکنده از عطر گل روی تو است
این سخن دل می نویسد ، جای هیچ انکار نیست

آن که از عطر گل روی تو مست است و خمار
حاجتش نیست به باده ، با مِی اش هم،کار نیست 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد