-
میوه چه درختی هستی؟!؟!؟!!؟
سهشنبه 10 دیماه سال 1387 22:01
(26 تیر تا 4 مرداد) (25 دی تا 3 بهمن) درخت سرو (اعتماد به نفس) فردی با توان و قدرت فوق العاده، کسی که می داند چطور خود را با شرایط مختلف در زندگی وفق بدهد. هدایای غیر منتظره را دوست دارد و از سلامتی بدنی برخوردار است. خجالتی نیست و اعتماد به نفس دارد. سخنرانی برجسته، فردی مصمم و با اراده، کمی عجول و بی طاقت و دوست...
-
شب یلدا
جمعه 29 آذرماه سال 1387 21:01
همیشه به بلنــدی شب یلدا می خندیدم... بلند، طولانی، ماندگار؛ فقـط برای1دقیقـه... چقدر خندیدم برای این 1دقیقـه! اما آن روز که بار سفر بسته بودی و گفتم 1دقیقـه بیشتر بمان و تو گفتی: وقت تنگ است، کوله بار باید بسـت، باید رفت! آن روز فهمیدم که ایـن1دقیقههای غریبانه چه غوغاهایی میکنند... 1دقیقه با تو بودن چقدر: مهـم،...
-
خیلی خستم
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:57
چند روزی هست که می خواهم بنویسم اما بی حوصلگی و رخوت ، شاید به خاطر دلمشغولی های زندگی بدجور فرصت هامو ازم گرفته نزدیک سه ماه از پاییز هم گذشت مثل برق ، مثل باد به همین سادگی ... نه اینکه فکر کنی چیزی برای نوشتن نیست ها ... نه هست ، فراوان و جسته گریخته اما گاهی ، رخوت ، چنان در من نفوذ می کند که درمانی برایش نیست جز...
-
غریبه از من چی می خوای؟!؟!!؟
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:53
زورکی نخند عزیزم می دونم اومدی بازی نمی خوام این اخرین بازی زندگیم ببازی خودتو راحت کن و فکر کن که جبران گذشتست از منم می گذره اما به دلت چاله نسازی اومدی بشکنی، بشکن ،از من ساده چی مونده قبل تو هر کی بوده تموم تاروپودم و سوزونده تو هم از یکی دیگه سوختی می خوای تلافی باشه بیا این تو ودل و باقیه احساسی که مونده دل ما...
-
بازم چشام بارونیه امشب
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:50
یادته یه روزی بهم گفتی: هر وقت خواستی گریه کنی برو زیرِ بارون که نکنه نامردی اشک هاتو ببینه و بهت بخنده ... گفتم اگه بارون نیومد چی؟؟ گفتی اگه چشم های قشنگ تو بباره آسمون گریه ش میگیره ... گفتم یه خواهش دارم ؛ وقتی آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار ... گفتی به چَشم ... حالا امروز
-
مصیبت
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:48
تنها تو را دارم و این تمام سهم من از این منزل ممکن است می گویند وقتی مصیبت ماه از حد تاریکترین شب بی باور بگذرد دیگر هیچ ستاره ای بر مزار سپیده دم گریه نخواهد کرد دروغ می گویند من صدای پای تو را میشناسم عطر آلوده به آواز روز را میشناسم پس پندار پرده پوش هنوز میشناسم بگذار مصیبت ماه از حد هر ظلمتی که میخواهد بگذرد تا...
-
چقدر مانده به صبح
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:46
حالا که نیستی حضرت دریا ... دیگر چه فرق می کند غروب آدینه ای خسته از بغض های زرد انتظار باشد یا طلوع چهارشنبه بی حوصله تابستانی گرم ؛ دل که صبور نباشد ، باران هم ناگهانی می شود ! نیامده ام از حضور نارنجی غصه هایی برایت بگویم که این روزهای بی رمق می آیند و مهمان ناخوانده ام می شوند و بی اختیار پر رنگ می کنند جای خالی...
-
هیوز
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:42
Hold fast to dreams for If dreams die Life is broken winged bird That cannot fly همواره در پیوند رویاها باش چرا که با مرگ رویاها زندگی چون پرنده بال شکسته ایست که یارای پروازش نیست
-
راه
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:40
Do not fallow where the path may lead Go instead where there is no path And leave a trail راه را راهبر خود قرار مده بلکه راهی ناپیموده را آغاز کن و از خود راهی بر جای گذار
-
یادت باشه
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:39
Always remember to forget the thing that made you sad But never forget to remember the thing that made you glad همیشه به یاد داشته باش که فراموش کنی آنچه را که اندوهگینت می سازد اما.... هرگز فراموش نکن که به یاد داشته باشی آنچه را که شادمانت میسازد
-
به نام خدا
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:37
به نام خدایی که همه شادیها بی یاد او غرور است و همه غمها با یاد او سرور است ب ه نام خدایی که می فرماید که بجوی و می ترساند که بگریز می نماید که بخواه و می گوید که بپرهیز به نام خدایی که اگر یک بار گوید بنده من از عرش بگذرد خنده من به نام خدایی که تا با او آشنا شدم ،از خلایق جدا شدم در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم...
-
تو باز بی توجهی
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:26
من از تمام سالهای محض بی ستارگی به تو پناه می برم و در ورای چشمهای ارغوانی غبار کوچکی به زخم های هر ترانه تکیه می کنم و زیر پلک لهجه ی هر سکوت ، می خورم زمین من عادتی شبیه یک نیاز را به بالهای کوچک خیال چسب می زنم و از مقابل جنون سادگی، به انتظار می رسم و فکر می کنم که تو چقدر دورتر شدی از آن زمان که شور و اشتیاق...
-
قیاس
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:10
What lies behind us And what lies before us Are tiny matters compared to what Lies within us هر آنچه که پیش سر داریم و هر آنچه که پیش رو داریم در قیاس با آنچه که درون ما نهفته است حقیر و ناچیز است
-
سوزان پولیس
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:09
This life is yours Take the power To choose what you want to do And do it well Take the power To love what you want in life And love it honestly Take the power To walk in the forest And be a part of nature Take the power To control your own life No one else can do it for you Take the power To make your life happy این...
-
دعا
جمعه 29 آذرماه سال 1387 20:03
دستهایم را به دعا بلند میکنم بی آنکه بدانم ... دعا دستهایم را بلند کرد
-
معبد هستی
جمعه 29 آذرماه سال 1387 19:59
درون معبد هستی بشر در گوشه ی محراب خواهش های جان افروز نشسته در پس سجاده ی صد نقش حسرت های هستی سوز به دستش خوشه ی پربار تسبیح تمناهای رنگارنگ نگاهی می کند سوی خدا - از آرزو لبریز- به زاری از ته دل یک (( دلم می خواست )) می گوید! . . . . دلم می خواست بند از پای جانم باز می کردند که من تا روی بام ابرها پرواز می کردم از...
-
کوتاهترین راهها
جمعه 29 آذرماه سال 1387 19:55
.کوتاه ترین راه برای عشق ورزیدن.نگاهی است خالص و بی ریا توام با عشق .کوتاه ترین راه رسیدن به ثروت آن است که قابلیت هایت را بشناسی وبر آنها تکیه کنی .کوتاه ترین راه برای جلوگیری از شکست احتمالی.مشورت با کسانی است که قبلا آن راه را رفته اند .کوتاه ترین راه برای داشتن روانی سالم در نظر گرفتن زمانی برای خنده و شادی در هر...
-
جبار
جمعه 29 آذرماه سال 1387 19:53
" یا جبار " با تعجب پرسیدم : " چرا جبار ؟ این همه اسم داره ! رب... رحمان ... رحیم ... محبوب... عزیز... " خندید ! چشمای روشنشو به نگاه من گره زد و گفت : " ولی جبار یه چیز دیگه س ! وقتی تموم عالم به تو پشت کرد و رفت ... وقتی گوشه گوشه دلت پر شد از حس سقوط ... اون وقته که ... ببینم اصلا تو میدونی...
-
بهار
جمعه 29 آذرماه سال 1387 19:48
گلها جواب زمینند به سلام آفتاب... نه زمستانی باش که بلرزانی... و نه تابستانی که بسوزانی... بهار باش تا برویانی
-
درد
جمعه 29 آذرماه سال 1387 19:28
روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی. پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی. بارها گل برایت فرستادم، گلهای زیبا از همه رنگ، کلامی نگفتی. بهترین هدایا را به تو دادم، نفهمیدی. میخواستم برایم بگویی. آخر تو بندهْ من بودی و چارهای نبود جز نزول درد که تو تنها اینگونه شد که صدایم کردی.
-
فردااا
جمعه 29 آذرماه سال 1387 19:22
امروز چه کرده ام تا لیاقت داشته باشم فردا هم زنده بمانم؟
-
تسبیح
جمعه 29 آذرماه سال 1387 18:59
مردی صاحب خانه اش را گفت: چوب های سقف این خانه را اصلاح کن که دایما صدا کنند . گفت : مترس که بدین گو نه تسبیح خدا همی گویند . گفت: ترسم از این است که رقت قلبشان حاصل شود و به سجود رو ند ند
-
فریب
یکشنبه 24 آذرماه سال 1387 22:30
یه روز با هم قرار گذاشتیم که واسه همیشه همدیگرو دوست داشته باشیم روی کاغذ دلامون بنویسیم که هرگز همدیگرو فراموش نکنیم من خودکاری برداشتم و پر رنگ نوشتم که " هرگز فراموشت نخواهم کرد" اما ندونستم چرا اون منو فراموش کرد ....؟؟!! تا اینکه یه روز فهمیدم که اون تنها با مدادی فریبم داد ....
-
حالشونو بگیرین بابا
یکشنبه 24 آذرماه سال 1387 22:24
- اگه بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر سعید نام بودن دوست پسرتونه...!!!) بگین سلام حمید جون. بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟ می تونین این سیر رو تا هفده بار تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم. 2 - بهش زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و...
-
کوچه معرفت
یکشنبه 24 آذرماه سال 1387 22:18
ببخشید کوچه ی معرفت کجاست ؟ مرد با خنده جواب داد : معرفت * به دنبال کسی هستی ؟ گفتم : بله روزگاری یار با وفایی داشتم که گفت : در این کوچه انتظارم را می کشد تا برگردم ... مرد با خنده گفت : من سالیان درازیست که ساکن این کوچه ام و تنهایم * تنهای تنها * کسی جز من ساکن این برزن نیست برو ... شاید جای دیگری او را یافتی .......
-
عشق یعنی چی؟
یکشنبه 24 آذرماه سال 1387 22:16
عشق یعنی چی ؟ این اولین سوالی بود که تو اولین روز آشناییمون ازش پرسیدم . یه نگاه عمیق بهم کرد و با آه گفت : نمی دونم ... امروز بازم اون سوال ازش پرسیدم . این سوال آخرین کلامی بود که تو روز جداییمون بینمون زده شد . این بار با چشمانی خیس به من نگاه کرد و آروم ترکم کرد . بدون اینکه جوابمو بده .... اون رفت اما ندونست که...
-
ببخش
یکشنبه 24 آذرماه سال 1387 22:13
با خودم عهد بسته بودم همان باشم که تو می خواهی ، مرا ببخش که این عهد را شکستم .... گفته بودی که دلتنگت نباشم ، دلم را ببخش که همیشه برای تو تنگ است ... این دلتنگی بود که نگذاشت من به تو وفادار بمانم ... تو چرا نوای بی وفایی را در گوشم زمزمه می کنی ؟ تو بگو چه کنم که تو ماه شب های منی ؟؟؟ دیگر عاشق شب نیستم ، خود را...
-
پسرم پسرای قدیم
یکشنبه 24 آذرماه سال 1387 22:09
تا دیروز می گفتن دوست دخترامروز می گن داف(هر چند نمی دونن داف با چه الفیه) - تا دیروز موهاشنو با ژل سیخ می کردن امروز با اندوگراف(هر چند شما پسرا عقلتون به اندوگراف نمی رسه) - تا یروز ابروهاشونو بر می داشتن امروز تاتو می کنن(الگوشونم حامد هاکانه) - تا دیروز رو کاغذ کاهی شماره مینوشتن امروز بیزینس کارت می دن(هیچ جا هم...
-
اعتماد به نفس کاذب
یکشنبه 24 آذرماه سال 1387 22:06
اعتمادبه نفس کاذب: این یک بیماری مسری در پسران است. اگر برادر و یا دوستپسر و یا پسر شما این بیماری را بگیرد یقین بدانید که در عرض کمتر از یک هفته کل پسران محل را مبتلا میکند. پس برای جلوگیری از این بیماری اگر کسی را مشاهده کردید که مبتلا است حتمآ او را قرنطینه کنید. علایم این بیماری: 1- گذاشتن ریشهای نخ قیطونی. 2-...
-
ابر و ابریشم و عشق
یکشنبه 24 آذرماه سال 1387 20:43
هزار و یک اسم داری و من از آن همه اسم ((لطیف)) تو را دوست تر دارم که یاد ابر و ابریشم و عشق می افتم . خوب یادم هست از بهشت که آمدم ، تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم . بس که لطیف بودم ، توی مشت دنیا جا نمی شدم . اما زمین تیره بود . کدر بود ، سفت بود و سخت. دامنم به سختی اش گرفت و دستم به تیرگی اش آغشته شد . و من هر...